مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
دل اگر دیـده به دلـدار نـبـنـدد چه کند دیده گر از کــرمت بار نبـندد چه کند تا دل سوخته را مثل تو دلداری هست دل اگـر دیـده ز اغـیار نـبـندد چه کند دارد آن خاک وجوبت که ندارد کعـبه زائر این حرز به دیوار نبندد چه کند دل ز عالم به خدا حُجب نگـاهت ببرد مِهرت آئینه به رخـسار نبـندد چه کند دلبری چون تو که دلهاست گرفتار غمش چشم بر چـشم گـرفـتار نبـندد چه کند کیست شایسته مدح قـد سـرو تو رضا دل دخـیـل قــدم یــار نـبـنـدد چـه کـند سائلت وقت عـبـور تو ز بازار نـظـر راه با چشم خــریــدار نـبـنـدد چه کند تو رضایی و خدا روح رضامندی تو می سزد سجده به اسماء خـداوندی تو ای همه عـالـم امکان شده سرگردانت وی سر خـوان ولای تو همه مهمانت همه افلاک به زیر قدمت ریگ رَهَـند همۀ کون و مکان ریزه خور دستانت پلک مستانه چو بر هم بنهی شب گردد دیده چون باز کنی روز شود حیرانت سایه بر سر فکن ای دوده زهرا و علی دودمان تو نظر دوخـته بر چـشـمانت پـاره جـان پـدر کـوثــر ثـانـی رسـول مـادرت مــحـو ز بـر داشـتـن قـرآنت چون به توحید گشودی لب شیرینت را مَلَک از هر سخنت بُرد دُر غـلطانت انـبـیــاء کــارگــذار ره نــورانــی تـو پـاسـبـانـان مـقــرب همـگـی دربـانت تو رضایی و خدا روح رضامندی تو می سزد سجده به اسماء خداوندی تو گرچه گشتیم سخن ساز نگـفـتیم از تو هر چه گفتیم سخن باز نگـفـتـیم از تو آری از هر دری آوای غزل سر دادیم ای غَمَت جاذبه پـرداز نگـفـتیم از تو از دم عـیسی مـریم همه دم دم زده ایم ای مسیـحـای بـشر ساز نگـفتیم از تو سخن از کشف و کرامات بزرگان گفتیم ای همه عمر تو اعجاز نگـفتیم از تو گر تویی ضامن آهو و شفا بخش مریض کیست طاغـوت برانداز نگـفتیم از تو تو ولـیـعـهـد هـمـه آل رســول الـلـهی گر چه سلطان سرافراز نگـفتیم از تو تو رضایی و خدا روح رضامندی تو می سزد سجده به اسماء خـداوندی تو ای همه مُلک جهان بر تو خراسان آقا ذره خـورشـیـد شـود نرد تو آسـان آقا آشـنـایان اگر ای یار تو را نـشـناسـند می شنـاسـند تو را چهـره شـناسان آقا گر همه عالم و آدم ز رهت برگـردند تا خـدا هـست دلت نیست هراسان آقا قدر لطف تو اگر خلـق ندانند بد است ای دعـاگـوی هـمه نـیک سـپـاسان آقا حیف اگر رنگ مناجات نگیریم از تو که تو دوری کنی از سست حواسان آقا میزبان داری اشرار ز اخلاق تو نیست می نـشـیـنی به بَر کهـنـه لـبـاسـان آقا هر گَه از کرب و بلا دور بمانی یعنی کـربـلای دل مـا هـسـت خـراسـان آقا تو رضایی و خدا روح رضامندی تو می سزد سجده به اسماء خـداوندی تو |